معنی معادل فارسی تئوریک
حل جدول
نظری
تئوریک
نظریه پردازانه
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی مابعدالطبیعه
متافیزیک
معادل فارسی تاکتیک
راهبرد
معادل فارسی اتیکت
بهانما
معادل فارسی پرسپکتیو
دورنما
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
معادل فارسی بن
بهابرگ
لغت نامه دهخدا
تئوریک. [ت ِ ءُ] (فرانسوی، ص نسبی) مأخوذ از فرانسه و متداول در کتب علمی فارسی امروز، منسوب به تئوری. راجع و متعلق به علم نظری: احکام تئوریک هنگامی ارزنده اند که در عمل بکار آیند. رجوع به تئوری شود.
فرهنگ معین
(تِ ئُ) [فر.] (ص نسب.) مربوط به نظریه، غیرتجربی، نظری. (فره).
مترادف و متضاد زبان فارسی
نظری،
(متضاد) عملی
معادل ابجد
1132